نقاشی های خیال انگیز/بابک مینا

سایت اصول گرای رجا نیوز در صفحه اصلی خود گزارشی منتشر کرده است به نام « از نقاشی های خیال انگیز موسوی در فرهنگستان تا انکار جمعیت 22 بهمن در میدان آزادی». نویسنده در این گزارش می خواهد با ارجاع به «نقاشی های خیال انگیز» میر حسین موسوی او را فردی متوهم جلوه دهد. در این گزارش می خوانیم که میر حسین در دوران مسئولیت خود در فرهنگستان هنر فصلنامه ای با نام «خیال» منتشر کرده است، و همچنین کتبی با نام های «فراسوی ایمان، هنر مدرن وتخیل مذهبی» و «صور خیال در سبک شعر اصفهانی» در دوران او منتشر شده است. همچنین اشاره ای شده است به همایش هایی با موضوع خیال در دوران مسولیت وی در فرهنگستان. نمونه ها البته بسی بیشتر هستند. در نقطه پایانی و اوج گزارش هم نویسنده نمونه هایی از نقاشی های میر حسین را منتشر کرده است تا دیگر بر هر بیننده ای معلوم شود که اوفردی متوهم و خیالاتی ست.

نخسین واکنش هر عقل سلیمی به این گزارش عجیب این است که از ته دل بخندد و برای استیصال عمیق کسانی که از انتقادی ساده هم عاجزند، تاسف بخورد.هنر نا شناسی این دوستان هم جالب است. این گزارش نشان می دهد که نویسنده اش  از هنر و به خصوص نقاشی هیچ نمی داند. اگر چه این گزارش چیزی شبیه به طنز است اما از دو منظر می توان آن را جدی گرفت:


اول. عنصر خیال در عرفان و ادبیات عرفانی جایگاه مهمی دارد. برای عارفان و فلاسفه اشراق «خیالی» با جعلی و تقلبی وغیر واقعی مترادف نیست، چرا که نظریه واقعیت در تفکر کهن با آنچه در تفکر مدرن وجود دارد متفاوت است. اتفاقا یکی از اتهاماتی که سنت گرایان معاصر به مدرنیته می زنند این است که در عصر مدرن امر خیالی از زندگی رخت بربسته و به امری جعلی فروکاسته شده است. برای فکر عرفانی امر خیالی حقیقتی در خود دارد. این دسته منتقدان مدرنیته حتی می گویند عقل و فکر عقلانی هم وابسته به تخیل است. مشهورترین مثال در این مورد هندسه است. هیچ انسانی نمی تواند اشکال هندسی را بدون تخیل در ذهن مجسم کند. کل دانش هندسه بر پایه ای از تخیل بنا شده است. بنابراین وقتی می گوییم چیزی تخیلی ست به این معنا نیست که جعلی ست. با این اوصاف جالب است که گزارش نویس رجا نیوز داعیه دار نوع مبتذلی از عقلانیت مدرن است و به میر حسین طرفدار خیال به زعم خودش حمله می کند. البته اصل قضیه را همه می دانیم: حکومت حتی بنا به اعتراف خود جمعیتی نه چندان انبوه را از گوشه و کنار جمع کرده بود تا میدان آزادی را پر کنند که نکردند. اما دوست گزارش نویس ما برای لا پوشانی این واقعیت ساده و متوهم جلوه دادن میرحسین اتفاقا به ابزاری مدرن متوسل می شود تا مفهومی کاملا سنتی یا به قول آقایان «بومی» را بکوبد. این نمونه گویایی است از این واقعیت که دوستان ما از صبح تا شب از مبتذل ترین تکنیک ها و ابزار های مدرن با ولع و شیفتگی استفاده می برند و مهمترین افتخارشان ساخت ناوشکن است، اما در سربزنگاه نشان می دهند نه دلشان برای سنت سوخته و نه برای فرهنگ گذشته و نه برای هنر بومی.

دوم. اما اگر از زاویه ای روانکاوانه به این گزارش بنگریم می بینیم که شاید پر بیراه هم نیست. آری، دشمن تان را خوب تشخیص داده اید: خیال! درست خاطرم نیست در کجا از ماریو بارگاس یوسا خواندم که به کنایه گفته بود ما باید از کلیسای کاتولیک برای کشف ماهیت رمان تشکر کنیم. تا سال ها در امریکای جنوبی کلیسا با رمان مخالف بوده است چرا که معتقد بوده با  خواندن رمان همه چیز در آدمی فرومی ریزد. همه ارزش ها و دگم هایی که از بچگی در ذهن آدم کرده اند. همه باید و نباید ها و همه منع هایی که در هر فرهنگی وجود دارد. همه آنها به یاری رمان فرومی ریزد. رمان یکی از اشکال بروز تخیل آدمی ست. بنابراین به جای واژه خیال در گزارش رجا نیوز می توانید بگذارید «آزدی». تحقق آزادی بدون تخیل ناممکن است. دختری را در نظر بگیرید در یکی از شهر های کوچک ایران. او در شرایطی نا گوار زندگی می کند. این ناگواری تنها به این خاطر نیست که  فلان نوع لباس و کفش را ندارد یا از انواع واقسام امکانات همسالان مرفه ترش برخوردار نیست، ناگوارتر آن است که در فلان داستان یا بهمان فیلمی که دزدانه گرفته و خوانده یا دیده، خود را به جای قهرمان داستان می گذارد و به مسافرت می رود. بعد یواش یواش می فهمد که اجازه مسافرت ندارد. می فهمد که تا چند سال دیگر باید به خانه بخت برود و هنوز مهارت های آشپزی اش تکمیل نشده. این داستان رمان های قرن نوزدهم اروپاست: زنی شهرستانی که از زندگی محقرانه در شهرستان با شوهری ملال آور خسته است و می خواهد به پاریس محبوبش برود(مادام بوواری). امروزه این داستان  زندگی واقعی بسیاری از زنان و مردان ایرانی ست. و آنچه آنان را به سوی آزادی می کشاند همان«خیال» است. لحظه گسست از آنجا شروع می شود که فرد به خودش می گوید: زندگی دیگری هم ممکن است! این خیال زندگی بهتر سر آغاز کشمکش و جنگ برای آزادی ست.

حاکمان ایران می پندارند که خطر اصلی برای موجودیت آنان طبقه متوسط و بالا ست. اما، خطر به مراتب بزرگتر برای آنان همین «اما بوواری» های ایرانی اند که در شهرهای دور افتاده یا در همین تهران زیر بار هزاران منع فرهنگی و اقتصادی خورد شده اند اما سرشان پر از رویای آزادی و«نقاشی های خیال انگیز» است. آری، گزارش نویس رجا نیوز به درستی تشخیص داده است: در جامعه ای که تخیل تحقیر می شود، در واقع آزادی تحقیر می شود.

میر حسین موسوی جزء گروهی از نقاشان جوان ایرانی بود که در دهه چهل از سنت نقاشی آکادمیک  ناراضی بودند. با مدرنیسم اروپایی آشنایی داشتند اما در جستجوی روحی درونی و محلی هم برای هنر خود بودند. در آن سال ها بسیاری از هنرمندان ایرانی در رشته های مختلف در جستجویی «روحی درونی» برای هنر خود بودند، نمایش نویسان سنت های نمایشی ایرانی را می جستند و موسیقی دانان ایرانی به جستجوی میراث موسیقیایی بودند. به غلط یا درست تصوری هویت گرایانه از فرهنگ وهنر ایرانی پدید آمده بود. میرحسین مثل بسیاری از جوانان آن سال ها در جستجویی چیزی ناب یا خالص در سیاست هم بر آمد. نسل میر حسین جوان می خواستند همانگونه که در هنر وادبیات  چیزی ناب و مطلقا درونی خلق کرده بودند، در سیاست هم  چیزی ناب و مطلقا ایرانی بیافرینند. در سال های بعد از انقلاب میرحسین نقاش و نخست وزیر یکی شدند. او همان کاری را که در هنر می کرد در سیاست هم ادامه داد. در آن سال ها او و نسل او می پنداشتند که در سیاست هم ـ همچنان که در هنرـ می توان «مطلق» را طلب کرد. جنگ به پایان رسید و میر حسین از سیاست کناره گرفت. دوباره هنر وسیاست برای او از هم جدا شدند. سال های سکوت او آغاز شد. وسال های سکوت نسلی که انقلاب را خلق کرده بود. سال های کشمکش های درونی، آموختن، گاهی لجبازی با خود ودیگران وسرانجام اندیدشیدن. سرانجام نسل میر حسین کشف کرد که وفاداری به انقلاب تقلید ابدی دوره ای تاریخی نیست، بلکه ادامه دادن تخیل رهایی بخش انقلابی ست. و این که در سیاست می توان آرمان خواه بود اما نمی توان به مطلق رسید. اتفاقا در تمام طول این سال ها مهمترین چیزی که نشان می دهد میرحسین موسوی به آن خیال آزادی وفادار مانده است همین «نقاشی های خیال انگیز» است. و همین نقاشی های خیال انگیز است که شما را ترسانده است.

0 نظرات :: نقاشی های خیال انگیز/بابک مینا

ارسال یک نظر