نامه سرگشاده یک دانشجوبه میر حسین موسوی

به نام خدایی که امیدوارم تنها از خشم او بیمناک باشم
 جناب آقای مهندس میر حسین موسوی
 با عرض سلام و تقدیم احترام و تبریک سالروز میلاد پیامبری که مبعوث شد تا رحمتی بر عالمیان باشد.
 به عنوان یک انسان و آفریده خداوند برآن شدم تا برای‌تان نامه‌ای بنویسم و دغدغه‌هایم را بی پرده با شما در میان بگذارم، که باور دارم آنگاه که آزادی بیان واندیشه و حق نقد و پرسش و حتی اعتراض را از انسان بگیرند ،حق انسانی زیستن را از او سلب کرده اند.
 آقای مهندس موسوی عزیز
 شما چه بخواهید و چه نخواهید یکی از رهبران جنبش سبز هستید ودر برابر همگی اعضای جنبش مسئول:
در برابر کسانی که برای تحقق آرمان‌های شما  در جهت آبادی  وآزادی این سرزمین به پای صندوق های رای آمدند
در برابر مردمی که هزینه هایی گزاف را به جان خریدند واز۲۳ خرداد تا امروز در برابر همه چیز و همه کس ایستاده‌اند
در برابر خون‌هایی که بر زمین ریخت و پرده های عفتی که دریده شد و بدن هایی که غریبانه به سینه خاک رفت
در برابر ندای حق طلبی سهراب‌ها، اشک چشم مادران داغدار و در برابر دوستان و همکلاسی ها و هموطنان در بندم
 جناب میر حسین
من عظمت این مردم را با تمام وجودم لمس کرده‌ام
هنگامی که در ۲۵ خرداد به سمت خیابان انقلاب در حرکت بودم در باورم نبود که مردم تهدید های آقایان را به هیچ بگیرند و قلب پایتخت را سبز کنند و جنبشی را پایه ریزی کنند که در عرض ۸ ماه تمامیت خواهان را چنان به چالش بکشد که مجبور شوند  در روز جشن پیروزی انقلاب، عظیم ترین تجمیع نیروی بعد از جنگ را ترتیب دهند و تهران را به پادگان نظامی تبدیل کنند. آری این جنبش و این مردم و این اراده‌ها و فریادها و این دل های بزرگ استحقاق جسارت و شفافیت و فداکاری بیشتری از سوی شما و دیگر دوستان دارند. شما بعد از انتخابات تا امروز ۱۷ بیانیه صادر کردید، چندین مصاحبه و گفتگو ترتیب دادید جبهه راه سبز امید را تاسیس کردید و بارها برای جنبش حد ومرز و نقشه راه تعیین کردید. حال چگونه است که از بار مسئولیت شانه خالی می‌کنید و صرفا خود را همراه جنبش سبز می‌نامید؟
امروز کسانی مجری قانونند  که از دروغ گفتن و فرا قانونی عمل کردن، خیانت در امانت ملت و سرکوب وحشیانه آنان ابایی ندارند. دین بازانی در راس قدرتند  که مشروعیت‌شان را نه از جانب مردم بلکه به عنوان موهبتی الهی از آسمان می‌دانند و در کشتی نجات‌شان جایی برای نقد و اعتراض نیست .حال چگونه باید برای برگزاری یک تجمع قانونی بارها و بارها از ایشان تقاضای مجوز کنیم و پاسخ رد بشنویم؟ ما به حکم انسان بودنمان حق اعتراض داشته و بنا بر اصل ۲۷ قانون اساسی ای که نزد آقایان محلی از اعراب ندارد نیازی به کسب مجوز نداریم، بلکه نیاز داریم با رهبری درست جنبش نگذاریم این همه انرژی و این همه خواستن هدر رود.
 آقای مهندس موسوی گرامی
به یاد دارم در منزل شهید سهراب اعرابی از راهی بی بازگشت سخن گفتید. به حرمت خون پاک همه آنهایی که امروز در جمع ما نیستند از شما می‌خواهم با قبول همه هزینه‌های پیش رو رهبری جنبش را در دست بگیرید بی آنکه به غیر از احقاق حقوق این مردم مظلوم هدفی داشته باشید. از مشروعیتی که این مردم به شما داده‌اند نهایت استفاده را ببرید بی آنکه بخواهید از خودتان بتی دیگر بسازید و ان شاءالله هنگامی که بار دیگر آفتاب اردیبهشت بر این سرزمین آزادانه و یکسان تابید، این زمستان سرد تلخ تر از زهر را فراموش نکنید و زمینه ساز دیکتاتوری تازه ای نشوید. به امید آن روز
"و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین"
 سبز باشید                                                                                  یک دانشجوی ایرانی ۱۱/۱۲/۱۳۸۸

0 نظرات :: نامه سرگشاده یک دانشجوبه میر حسین موسوی

ارسال یک نظر