مصدق: : اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم، مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد




حمید تکاپو
  شبکه جنبش راه سبز (جرس): با اینکه طی سالهای اخیر و حتی تحت فشارهای امنیتی- پلیسی و حملات خشونت بار لباس شخصی ها، مراسم ۱۴ اسفند و سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق بر سرِ مزار وی برگزار می شد، اما امسال همانند سالهای پیش از انقلاب، مقامات امنیتی کشور ضمن مخالفت شدید با برگزاری مراسم نخست وزیر فقید ایران، دستور لغو آن را صادر کردند تا پروژۀ "ترس از مردگان" بخش تفکیک ناپذیر استبداد ایرانی باشد.

و شاید امروز بیش از هر زمان و سال دیگر، لغو و ممنوعیت برگزاری چهل وسومین سالگرد درگذشت نخست وزیری که برای ملی شدن صنعت نفت کشور جنگید و هفتاد سال برای آزادی تلاش کرد و در قدرت که بود دروغی نگفت، عوامفریبی نکرد، مخالفان را به تمسخر نگرفت، ترویج خشونت نکرد، رسانه به محاق نفرستاد، منتقد به بند نکشید، جامعۀ جهانی را بازی نداد و سبب استهزای جهانیان نشد، مناسبتی ویژه داشته باشد.

مرور کوتاهی بر زندگی شادروان دكتر محمد مصدق، حقوقدان، استاد دانشگاه، سیاستمدار، دولتمرد و ایراندوست نامدار و معروف به "دشمن سرسخت استعمار"، رهبر جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و همچنین رئیس قانونی دولت طی سالهای ۳۰ تا ۳۲ خواهیم داشت.

محمد مصدق که بود؟

محمد مصدق در سال ۱۲۶۱ خورشیدی در تهران و یک خانواده آریستوکرات بدنیا آمد. پدرش میرزا هدایت الله مشهور به «وزیر دفتر»، از رجال عصر خود و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزای معروف بود.

میرزا هدایت الله (پدر مصدق) سه پسر داشت و محمد کوچکترین آنها بود که هنگام مرگ پدر ده ساله بود . مادر وی پس از مرگ همسر، ازدواج کرد و به تبریز رفت و محمد پس از سالها و بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی در تبریز، همراه پدر خوانده اش که همزمان با سلطنت مظفرالدین شاه به سمت منشی مخصوص شاه تعیین شده بود، به تهران آمد.

محمد مصدق بعد از بازگشت به تهران و همزمان با پیروزی انقلاب مشروطه، در اولین انتخابات مجلس نامزد وکالت شد، ولی اعتبار نامه اش بدلیل این که زیر سی سال بود، رد شد.

تحصیلات در فرانسه و سوئیس ، بازگشت اول به ایران

محمد مصدق سال ۱۲۸۷ برای ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و دکترای حقوق کسب کرد. اولین مراجعت وی به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از مراجعت به ایران با سوابقی که در امور مالیه داشت به خدمت در همان وزارتخانه دعوت شد که پس از اختلاف با دولت وقت، استعفا داد و همزمان با تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا شد.

زمان مشیرالدوله (نخست وزیر جدید) از وی برای تصدی وزارت عدلیه دعوت بعمل آمد که مصدق تصمیم گرفت از راه بنادر جنوب به ایران مراجعت کند.
دوران استانداری و وزارت

پس از ورود به ایران و شیراز، به تقاضای محترمین فارس استاندار شد و تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در این مقام ماند که با وقوع کودتا، دکتر مصدق تنها شخصیت سیاسی وقت بود که دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود استعفا داد.

با نخست وزیری قوام، مصدق وزیر دارائی شد. پس از مدتی والی آذربایجان گردید و درخرداد ۱۳۰۲ در کابینه مشیرالدوله وزیر خارجه شد و اولین درگیری را با انگلستان پیدا کرد. (با خواسته انگلیسیها برای دو ملیون لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کرده اند مخالفت نمود. )

نمایندگی مجلس، خانه نشینی، زندان، وکالت مجدد و ماجرای نفت شمال

دکتر مصدق در دوره های پنجم و ششم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و همزمان با تغییر سلطنت، به مخالفت با رضا شاه پرداخت و پس از آن تا ۱۳۱۹ خانه نشین شد. در اواخر سلطنت رضا شاه، مصدق بدلیل مخالفت مدت کوتاهی به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد تا تحت نظر در ملک خود در احمد آباد قزوین مجبور به سکونت باشد.

پس از سقوط رضا شاه، مصدق به تهران برگشت و در انتخابات پر شورِ مجلس دوازدهم، بار دیگر در مقام نماینده اول تهران به مجلس رفت. در مجلس چهاردهم برای مقابله با فشار شوروی جهت گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، مصدق طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیروهای خارجی در ایران هستند منع می‌شد. در مجلس پانزدهم مصدق بر اثر کارشکنی ها در آن حضور نداشت.

مبارزه با تقلب انتخاباتی، تاسیس جبهه ملی اول، ملی شدن صنعت نفت

پس از تقلب های رخ داده در جریان انتخابات مجلس شانزدهم، مصدق و نوزده نفراز همراهانش پس از چهار روز تحصن بی نتیجه در کاخ مرمر که بعنوان اعتراض به تقلب در انتخابات بعمل آورده بودند، در روز اول آبانماه ۱۳۲۸ تاسیس سازمان جبهه ملی ایران را اعلام داشتند.

با مقاومت جبهۀ ملی، انتخابات تهران باطل اعلام شد و در نتیجۀ انتخابات مجدد هشت نفر از کاندیداهای جبهه ملی با رای مردم تهران به مجلس راه یافتند که همین فراکسیون در مجلس شانزدهم و در ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ قانون ملی شدن نفت را به تصویب نهائی رسانید. با توصیه همراهان، دکتر محمد مصدق بعنوان رهبر جبهه ملی جهت اجرائی کردن قانون ملی شدن نفت، در دهم اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست وزیری را بر عهده گرفت.

نخستین اقدام دکتر مصدق پس از معرفی کابینه، اجرای طرح ملی شدن صنعت نفت و خلع ید از شرکت نفت انگلیس بود.

آغاز جـــدال با انگلستان، رخدادهای مجلس هفدهم، استعفــا

بدنبال شکایت دولت انگلیس از ایران و طرح شکایت در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران پرداخت و سپس به دادگاه لاهه رفت و در آن دادگاه به پیروزی دست یافت. در بازگشت به ایران سفری نیز به مصر کرد و در آنجا مورد استقبال پر شکوه مردم مصر قرار گرفت.

انتخابات مجلس هفدهم بخاطر دخالت نظامیان و دربار به تشنج کشید و انتخابات متوقف شد.

دکتر مصدق جهت جلوگیری از کارشکنیهای سران ارتش، درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت را از شاه نمود که این درخواست رد شد و بلافاصله دکتر مصدق در ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از نخست وزیری استعفا داد. (محمدرضا شاه پس از تغییر قانون اساسی در سال ۱۳۲۸، عنوان تشریفاتی فرماندهی كل قوا را به دست آورده بود که با بهره‌گیری از این عنوان تشریفاتی، نیروهای مسلح را نیز در اختیار داشت.)

قیام خونین سی تیــــر و قتل افشارطوس


یکروز بعد از استعفای مصدق، قوام السلطنه نخست وزیرشد و با صدور بیانیه شدید الحنی نخست وزیری خود را اعلام نمود و مردم که از این مسئله شدیدا خشمگین بودند، دست به اعتراضی چهارروزه زدند که با سرکوب خونین از طرف نظامیان در روز سی ام تیر (۱۳۳۱) روبرو شدند.

سی تیر ۱۳۳۱ از روزها و لحظات نادر تاریخ قیام ها و جنبش های ملی ایران معاصر به شمار میآید.

در پی چهار روز تظاهرات و قیامهای پیوسته در حمایت از دکتر مصدق، مردم موفق به ساقط کردن دولت قوام شده و در نتیجه دکتر مصدق بار دیگر به مقام نخست وزیری ایران رسید.

نهم اسفند ماه همان سال (۱۳۳۱) گروهی از نظامیان، روحانیون، دربار و گروهی از لباس شخصی ها نقشۀ قتل مصدق را کشیده بودند که با شکست مواجه شد. (آیت‌الله کاشانی پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به ‌تدریج با مظفر بقائی، حسین مکی و مخالفین مصدق متحد شده و بعدها به جبهۀ حامیان کودتا پیوست.)

سرتیپ افشار طوس رئیس وفادار شهربانی دکتر مصدق، در تاریخ دوم اردیبهشت ۳۲ و طی یک ماجرای اسرارآمیز ربوده شد و به فجیع‌ترین وضع به قتل رسید.(افراد زیادی از جمله سپهبد زاهدی، مظفر بقائی، حسین خطیبی متهم ‌شدند که در این ماجرا دست داشته‌اند.)

همه پرسی، انحلال مجلس، کودتای ۲۵ امرداد

در سال ۱۳۳۲ بدلیل اختلافات شدیدی که برخی از مجلسیون مخالف مصدق با وی داشتند و بدنبال استعفای بسیاری از نمایندگان، دکتر مصدق اقدام به برگذاری همه پرسی در سطح کشور نمود تا مردم به انحلال یا عدم انحلال مجلس رای دهند. در این همه پرسی حدود دو میلیون ایرانی به انحلال مجلس رای مثبت دادند و مجلس در ۲۳ امرداد ۳۲ رسما منحل شد. در روز ۲۵ امرداد ۳۲ طبق نقشه ای که سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت ملی مصدق کشیده بودند، شاه دستور عزل دکتر مصدق را صادر نمود و رئیس گارد سلطنتی خویش، سرهنگ نصیری را موظف نمود تا با محاصره خانه نخست وزیر فرمان را به وی تحویل دهد. همچنین نیروهایی از گارد سلطنتی مامور بازداشت عده ای از وزرای دکتر مصدق گشتند. ولی نیروهای محافظ نخست وزیری با یک حرکت غافلگیر کننده رئیس گارد سلطنتی و نیروهایش را خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتای ۲۵ امرداد به شکست انجامید.

کودتای ۲۸ امرداد و ...

با فرارسیدن ۲۸ امرداد ۳۲، مخالفین مصدق با خریدن برخی از افراد و همچنین دادن پول به عده ای از اراذل و اوباش تهران و لباس شخصی های وقت، زمینۀ کودتای بزرگ تاریخ معاصر را فراهم کردند که با هجوم ناگهانی کودتاچیان، خانۀ دکتر مصدق محاصره، تصرف و به آتش کشیده شد.

روز ۲۹ امرداد دکتر مصدق و یارانش توسط اردشیر زاهدی دستگیر و روانه زندان شدند و شاه نیز به ایران بازگشت.

همزمان موج دستگیری ها و سرکوب آغاز شد .

مرحوم‌ مهندس مهدی بازرگان سالها بعد ‌این کودتا را "قیام‌ فواحش‌ روسپیان‌ و لمپن‌ها" نامید.

دادگاه نظامی، زندان، تبعید، فوت

در دادگاه نظامی، محمد مصدق با افشای اسرار کودتای ۲۵ و ۲۸ امرداد، چهرۀ کودتاچیان و حامیان آنها را افشا کرد، حسین فاطمی وزیر خارجه مصدق نیز به اعدام محکوم شد و مصدق در جریان دادگاه به سه سال زندان و تبعید ابدی به ملک خود در احمد آباد محکوم گردید که تا آخر عمر تحت نظر قرار داشت .

بامداد ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق درگذشت و برخلاف آنچه وصیت کرده بود در کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن شود، با مخالفت شاه بدلیل احتمال وقوع تظاهرات ضد نظام، در یکی از اتاقهای خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپرده شد.

مصدق و بی مهری ها

پس از پیروزی انقلاب، جمعیتی بیسابقه بر سر مزار او حاضر شد و به وی ادای احترام کرد. ولی پس از چندی رهبران جمهوری اسلامی هرگونه سخن گفتن و تمجید و نام مصدق را مورد هجمه قرار داده و گروهی نیز وی را "مرتد" خواندند و گروهی دیگر نیز کار ملی شدن صنعت نفت را در اثر تلاشهای کاشانی و مخالفین مصدق ذکرکردند.

جملاتی از محمد مصدق در جلسه سی و چهارم دادگاه نظامی قابل تامل است که خاطرنشان و گله کرد "آری تنها گناه من وگناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کرده‌ام و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوریهای جهان را از این مملکت برچیده ام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بین المللی درافکنده ام و به قیمت از بین رفتن خود و خانواده ام و به قیمت جان و عرض و مالم خداوند مرا توفیق عطا فرمود تا با همت و اراده مردم آزاده این مملکت بساط این دستگاه وحشت انگیز را درنوردم. من طی این همه فشار و ناملایمات، این همه تهدید و تضییقات از علت اساسی و اصلی گرفتاری خود غافل نیستم و به خوبی میدانم که سرنوشت من باید مایه عبرت مردانی شود که ممکن است در آتیه در سراسر خاورمیانه در صدد گسیختن زنجیر بندگی و بردگی استعمار برآیند."

مرام سیاسی مصدق

مصدق در دوران نخست وزیری خود، همزمان با مبارزه با خطرناکترین دشمن خود (انگلیس) که سربازانش را در آبهای ایران مستقر کرده بود، سعی کرد دموکراسی در کشور برقرارکند، مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشررا رعایت کرد، رسانه ها و مخالفان آزاد بودند، به حقوق منتقدین حمله نمی کرد و در اوج کوران حملات مخالفین وهنگامی که در یک اتحاد عجیب داخلی و خارجی عرصه بر دولت وی تنگ شد، در پاسخ بسیاری از دوستان که پیشنهاد بستن برخی‌ مطبوعات دروغ ساز و مهاجم را داده بودند، گفته بود "خدا دست مرا قطع کند چنین فرمانی را امضأ کنم، مطبوعات آزاد از ارکان دموکراسی هستند."

مصدق و تعهد به دموکراسی

دکتر مصدق در مورد دموکراسی نکاتی را خاطرنشان کرده بود که هر کدام در جغرافیای زمان نمی گنجد و قابل تامل است که خاطرنشان می کرد "هیچ قانونی بالاتر از اراده ملت نیست...قانون اساسی برای ملت است، نه ملت برای قانون اساسی

قانون ها ، مجلس‌ها ، دولت‌ها همه برای خاطر مردم بوجود آمده اند نه مردم برای خاطر آنها...مردم به آزادی رای داده اند نه به حفظ و حراست از قوانینی كه حقوق مسلم مردم را تامین نمی‌كند ...اگر زندگی توام با آزادی و استقلال نباشد، به قدر پشیزی ارزش نخواهد داشت..." می توان ادعا کرد "مصدق مبتكر دموكراسی ایرانی است."

مرحوم علی شریعتی در جائی گفته بود خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پروردۀ آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مردی که هفتاد سال برای آزادی نالید.

و امروز حضور بر مزار مصدق، ادای احترام به او، گرامیداشت یاد و نام او و از همه مهمتر ادامۀ راه او، با نگرانی و مخالفت استبداد روبرو می شود ؛ سالهاست حضور نام و راه مردگان در میان مردم، استبداد را با نگرانی روبرو کرده است ...استبدادی که جاریست...و راه حل فقط دموکراسی است و آزادی.

0 نظرات :: مصدق: : اگر قرار باشد در خانه خود آزادی عمل نداشته باشیم، مرگ بر چنین زندگی ترجیح دارد

ارسال یک نظر